? Hala yalnız mısın +
.Sadece özgür -
? Peki mutsuz +
Sadece alışmış -
? Peki ya aşık +
.Sadece eksik -
? Peki ya sen -
? Hala bekliyor musun
. Beklemek şimdi hiç duymayan birine +
. Dünyanın en güzel şarkısını söylemek kadar anlamsız
? Peki ya umut -
. Umut şimdi hiç görmeyen birine +
.Gökkuşağını anlatmak kadar zor ve imkansız
(قسمتی از آهنگِ وب.
عمیـــــــــق گوش بدین )
شاید هم دلیلش افکاری باشد که به روح و روانمان می کنند .
بی خوابی هر چه هست ، یک زهر است .
زهری که به یادمان می اندازد یک جای کار می لنگد .
کسی که شب ها نمی خوابد یعنی از روز و روزگارش راضی نیست ،
در تاریکی شب دنبال چیزی می گردد که در روشنی روز هرگز به دست نیاورده است .
دلیل بی خوابی برای هر کسی متفاوت است.
یکی اسیر خاطرات است و دیگری درگیر اتفاقات آینده.
چه فرقی می کند ، مهم این است که در همه ی این ها درد وجود دارد .
یک درد روحی .
دردی که حتی اگر کوچک و ناشناخته هم باشد می تواند تا صبح ما را بیدار نگه دارد !
#حسین_حائریان
+ خـــــواب نمی بَـــــــرَد مــــــرا !
+ توتی جان وبت حذفه ! اگه میخونیم آدرست رو برام بزار لطفا .
من همان خسته ی بی حوصله ی غم زده ام !
آدمِ بد قلقی که رگ خوابم شعر است !
+مرسی از رفیقای با مرامی که ثابت کردن همه جوره به یادم هستن !
نه فقط موقعی که من میرم سراغشون یادشون میفتم !
++ A friend ِ عزیزم آدرس وبت رو ندارم !
اگه دیدی اینو لطفا برام بنویس ! :)
چرا اين چنين ماتِ روزگار مانديم . ؟
خيال مي كرديم به بركت ِ بزرگتر شدن هايمان ، قَد كشيدن هايمان ،
پيشرفت هايمان ، مرهمي مي شويم بر رویِ زخم هایِ پدر و مادر.
ما چه مي دانستيم كه هر چه بزرگتر مي شويم ،
گوش هایِ پدر سنگين تر مي شوند و جعبه یِ قرص هایِ مادر ، رنگين تر.:)
ما خيال نمي كرديم كه دست هایِ ظريفِ مادر ،
كه گهواره را تكان مي دادند ، اين چنين چروك و پر درد خواهند شد.
ما خبر نداشتيم كه شانه هایِ تنومند پدر ،
كه هر وقت از راه رفتن خسته ميشديم ،
امن ترين آسايشگاه برایِ نشستن بودند ،
روزي اين چنين لرزان و ضعيف خواهند شد.
پس چرا اينطور شد ؟!
اگر بزرگ شدن اين بود ، اين قد و بالایِ صد و چند ده سانتی !
اين مدارك تحصيلاتی و تمام مزخرافاتی كه نشان از
بزرگ تر شدن دارند را از من بگيريد ،
تا دوباره مادرم تنها یک شب بدونِ درد آسوده بخوابد .
+ کاش میشد .
درباره این سایت